هوای ساری 2 درجه است!!!

خوب بازم سلام
امروز موضوع بسیار خنده داری برای دوستان دارم!!، هوای ساری 2 درجه است ولی :
1. قسمت های بتنی حیاط خرد می شود
2. رغن مایه کاملا منجمد می شود. (در آشپزخانه)
3. آب لیمو کاملا منجمد می شود. (در آشپزخانه)
4. آب های حیاط کاملا یخ می زنند.

خوب البته این فقط چند تا از مثال های جالبی بود که برای شما زدم و با این حساب چه طور ممکن هست که هوا بالای صفر باشه، حیف که دماء‌ سنج الکترونیکی ندارم وگرنه می گفتم دماء چند درجه الان زیر صفره!!!


این روزا واقعا جالبه، یادش بخیر من تا اوایل تابستان همیشه تن کاپشن بود حالا دماء ساری زیر صفر هست که هیچ، گاز هم نداریم!!! و می شه مثال به یک معجزه الهی نسبت داد که من هنوز زنده هستم!!!، خوب به هر حال جناب احمدی نژاد در حال آموزش دادن به ما هستند که اگر روزی رفتیم سیبری و در اونجا وسایل گرمایی نبود چه طور زنده بمونیم :D، شنیده ها حاکیست که وقتی احمدی نژاد توی ساری اومد مردم بستنش به فحش و بد بیرا، بعد اومد بیرون با مردم درد و دل کرد، حالا خبر ندارم بعدش چی شد!!!!

خلاصه اینکه فعلا فقط یکی از اتاق های خونه ما قابل استفاده هست و کلا بقیه اتاق ها خیلی خیلی سرد هستند، طوری که اگر مثلا من برم توی آشپزخانه، بخار نفس هام رو می بینم!!!، خلاصه اینکه ما مازندرانی ها فعلا در حال آموزش چگونه صرفه جویی کنیم هستیم.

به امید خدا تا چند سال آینده کتاب صرفه جویی هنره داش احمد رو چاپ خواهم کرد، حالا مهم نیست.

حالا از همه اینا گذشته، برف بسیار بسیار زیبایی توی ساری اومد، با اینکه خیلی کم بود ولی بعد از 12 سال بی برفی، واقعا جای شکر داشت، برای همین من و پدرام (Carp3) و مهدی (یکی از دوستانم) جو گیر شدیم و حدود 16 کیلومتر پیاده روی کردیم تا به دانشگاه آزاد اسلامی ساری رسیدیم (جاده دریا)، بعد دیدیم با دریا خیلی فاصله داریم(20 کیلومتر دیگه)، برای همین خودمون رو سنگین گرفتیم و ماشین سوار شدیم :D

وقتی لب دریا رسیدیم، اول از همه من یکم گولوله های برفی پرت کردم به طرف پدرام و مهدی، این بنده خدا ها هر چی پرت می کردن من جا خالی می دادم، هه همه ضایع می شدن، مهدی خودش رو دیگه کنار کشید، ولی این پدرام آخر دست بردار نشد، خلاصه اینکه انقدر گولوله برفی پرت کرد و به من نخورد دلم براشون سوخت، یه گولوله برفی پرت کردم هوا با سر رفتم توش بلکه این جونا یکم روحیه بگیرن :D :D، چشمتون روز بد نبینه، پدرام با حرکتی کاملا ناجوان مردانه یه برف رو کوبوند تو سر من، که فهمیدیم برف نبود، یخ بود!!، اصولا من هم در این جور موارد به روی خودم نمیارم ولی نفله شدم!!!

چند تا عکس هنری هم انداختیم که دوستان کمی حال کنن :D

ساحل دریا:


اینم دو تا شکلک روی برف حال کنیم :D :





لطفا برای دیدن عکس زیر، قرص قلبتون رو بخورید، از اونجایی که بسیار زیبا هستم می ترسم سکته کنید از حسودی در این چهره بسیار زیبا :D ، اینم عکس من :



این عکس زیاد مهم نیست، پدرامه حالا گناه داره، برای این یه نصفه قرص قلب بخورید بلکه دلش نشکنه :



اینم تقدیم به همه بچه های گنو/لینوکس ایران، آرم پارسیکس:





راستی ماه محرم، ماه زیبایی ها و عشق رو به همه شما دوستان عزیزم تسلیت می گم.

موفق و پیروز باشید
یا علی